1-3 سوگ سياوش

سوگ سیاوش و یا سیاوشان، نام آئین و نیز اماکنی است که در آن‌ها سوگ سیاوش گرفته می‌شده‌است. گستردگی سوگ سیاوش در ایران از آن جا معلوم می‌شود که علی رغم هزار و سیصد سال نفوذ اسلام در وجوه مختلف زندگی ایرانیان چند روستا در این منطقه از هرات تا مازندران و جنوب آشتیان و یک مسجد در شیراز هنوز نام سیاوش دارد. همچنین نشانه‌های سوگ سیاوش بر آثار سفالی کهن خوارزم و فرارود (ماوراءالنهر)، نقاشی‌های دیواری پنجکنت سغد، آثار سفالی جدیدتر و نیز در برخی از آئین‌های عزا و تعزیه در ایران امروز باقی مانده‌است.شواهد دیگری از بخش‌های اصیل اسطوره سیاوش در جاهای دیگر، از جمله هنر مینیاتور ایران هم بازمانده‌است.(حصوری،15:1384)

اهمیت آئین سیاوش در آسیای مرکزی، مخصوصا از دوره هخامنشی، چنان است که تولستوف، محقق برجسته روس که آثار مهمی درباره فرهنگ و تمدن آسیای مرکزی دارد، در یکی از آثار خویش درباره تمدن خوارزم، به یک دوره سیاوش اعتقاد یافت و کوشید جوانب تمدنی، مردم‌شناسانه، باستان‌شناسانه و بالاخره تاریخی این دوره را بررسی کند. آنچه اهمیت دارد مرکزیت اعتقادات مذهبی و اجتماعی است، به طوری که از آغاز دوره میلادی که سکه‌ها پدیدار می‌شود. نشانه آئین بر این سکه‌ها دست‌کم، پیکر سواری است که در پشت سکه دیده می‌شود و به‌ویژه در نخستین سکه‌های محلی خوارزم نقش سر یک شاه بر روی آن است. بزرگ‌ترین تظاهرات سیاوشان بر روی سکه‌های شاهان سلسله آفریغی خوارزم است که از علاقه شدید آنان به سیاوش، چه بر اساس روایات ارزشمند بیرونی و چه سکه‌هایشان آگاهی داریم.( Vineberg B.I. ،۱۹۷۷)

1-3-1 زمینه‌ی اسطوره‌ای- تاریخی سوگ‌ها

بنا به نظر بهار، شخصيت سياوش در روايات مربوط به او در زماني بسيار دور (حداقل هزاره سوم ق.م) متعلق به دموزي بوده است. عيد آغاز سال در بين النهرين، در اصل عيد بازگشت خداي شهيد شونده نباتي بوده است. بدين ترتيب كه او در نتيجه پادافره ايزدبانوي آب، اينينا، به جهان زيرزمين سفر مي كند، در طبيعت نيز در اين مرحله گياه بايد به زير زمين رفته و به نوعي نيستي را تجربه كند. پس از اين هبوط مردم در مرگ دموزي به صورت دسته‌هاي عزادار بيرون مي‌آيند و به گريه و زاري مي‌پردازند.

گريستن نزد مردم بين النهرين نوعي سمبل براي باران بوده است. بدين معني كه آنها مي‌گريستند و آنقدر در اين كار افراط مي‌كردند تا دل خدايان آسماني را به رحم آورند و آنان را به گريه وادارند. درواقع مردم به‌هنگام مرگ خداي نباتي و كشت دانه دست به جادوي گريستن مي‌زدند؛ زيرا با نوعي ترفند و جادو خدايان را به گريه وا مي‌داشتند. اثر جادويي گريه مردم، خدايان را بر آن داشت تا اشك‌هاي سودمند و باروركننده، باران، فرو ريزند.

وقتي اين عمل با موفقيت گروه عزاداران به انجام مي‌رسيد، باران و بركت از آسمان به سوي زمين نازل مي‌شد. در اين هنگام دموزي مجدداً به‌سوي جهان و حيات بازمي‌گشت و با الهه آب ازدواجي دوباره صورت مي‌داد. در طبيعت نيز گياه سر از خاك برمي‌آورد و شروع به رشد و نمو مي‌كرد.

در طبيعت خدا شهيد مي‌شده و زنده شدن دوباره وي با جشن و سرور همراه بوده است. از آنجا كه زنده شدن خدا و باروري زمين به صورتي نمادين و پشت سر هم انجام مي‌يافته است، مردم سال نو را جشن مي‌گرفتند. اين اعتقاد در فرهنگ آسياي غربي عموميت داشته است، از اين رو مي توان آن را به داستان سياوش هم تعميم داد.

بررسي سوگ سياوش در حوزه اساطير، سوگواري براي همين خداي شهيد شونده است كه بايد از مرگ برمي‌خاست و با خود، باروري و بركت براي مردم به ارمغان مي‌آورد.

1-3-2 گستره تاریخی-جغرافیائی

کهن‌ترین یادگار اسطوره از دوره نوسنگی و دقیقاً سه هزار سال پیش از میلاد است. الکساندر مونگیت در حوالی سمرقند سنگ نگاره‌ای از این تاریخ به دست آورده‌است که آئین سوگ سیاوش برآن به روشنی کنده شده‌است. ایجاد شبکه آبیاری در سرزمین دشواری چون آسیای مرکزی، عامل پدید آمدن، پروردن، تحول و گستردن اسطوره ‌است. اطلاعات ما از هزاره دوم پیش از میلاد بیش‌تر می‌شود، مطالب مندرج در اوستا نیز که مربوط به زمانی پیش از ظهور زردشت است، به همین روزگاران می‌پیوندد. عکس‌های هوائی که پیش از جنگ دوم جهانی از این سرزمین برداشته شد، نشان داد که قوی‌ترین شبکه آبیاری خوارزم متعلق به همین سرزمین است. این شبکه تا تاریخ میلادی ظاهرا سالم، رو به گسترش و بارور بوده ‌است. پس از این دوره و در زمانی که تعیین تاریخ دقیق آن فعلاً امکان‌پذیر نیست، شبکه عظیم آبیاری در هم ریخته و صدها روستا و شهر را به ویرانی تبدیل کرده ‌است(حصوری،27:1384). از نظر جغرافیائی تمام منطقه معروف به خوارزم (پنجکنت، افراسیاب، سمرقند، رخش و...) و سرزمینی که آن را باکتریا نام داده‌اند، به‌ویژه مرو، دارای آثار سیاوشانی است. اما سیاوشان در جاهائی هم گرفته شد که به همین نام باقی ماند، مثل روستاهای سیاوشان در تمام ایران و برخی اماکن مثل مسجد سیاوش در شهر شیراز. (حصوری،28:1384)اینک روشن شده است که این آبادانی هزار سال دوام آورده، اما در اثر یک خشکسالی عظیم و زمین‌لرزه‌های پرشمار از بین رفته‌است.

1-3-3 سوگواری برای سیاوش

در ايران سوگواري براي سياوش نقش آييني مهمي داشته است. اين آيين با روزهاي قبل از نوروز در اين سرزمين ارتباط نزديكي دارد. مردم چند روز پيش از آغاز سال نو به آرامگاه‌ها مي‌رفتند، چراغ مي‌بردند و به گريه و زاري مي‌پرداختند تا ارواح در زنده كردن دوباره طبيعت به آنها كمك كنند. اين آيين ديرينه، امروز هم در ميان ما ايرانيان جريان دارد. چراغ بردن در آرامگاه‌ها و روشن كردن شمع بر سر مزار مردگان به اين باور اساطيري مي‌رسد كه ارواح به خانه‌هاي خود بازمي‌گردند و بدين‌ترتيب مسير بازگشت آنها روشن خواهد شد. اين مساله نشان از آن دارد كه ارواح علاوه بر امكان بازگشت دوباره، توانايي دخل و تصرف در طبيعت را نيز دارا هستند؛ به همين دليل اشك ريختن براي آنها باعث مي‌شد كه به ياري بازماندگان خود بشتابند و طبيعت را زنده و سرسبز سازند.

با اين توصيف گريستن بر سياوش و برپايي مراسم عزاداري براي او سبب مي شد تا دوباره به سوي جهان زندگان صعود كند و بازگشت او در قالب كيخسرو به عنوان نماد عدالت و راستي ميسر گردد. در اين حال بود كه برانگيخته شدن مجدد او با تازگي طبيعت همراه مي‌شد و مردم به شكرانه اين دو موهبت توامان به جشن و پايكوبي مي‌پرداختند.

بنابر آنچه گفته شد دموزي و سياوش بايد به زيرزمين و جهان مردگان رفته و پس از عزاداري‌هاي عمومي و گريستن جادويي كه تحريك خدايان را در نوزايي طبيعت به دنبال داشت، به سوي مردم بازگردند(بهار، 1378: 423-430 و بهار، 1377: 169-171).

آيين سوگواري سياوش با چنين پيشينه‌اي هنوز در برخي مناطق ايران از جمله فارس و كهكيلويه و بوير احمد ادامه دارد و اين امر نشان از زنده بودن اسطوره سياوش در ميان مردم دارد. تا نيم قرن پيش زنان عشاير لر كهكيلويه، در سوگواري مرگ كسان خود همراه ندبه و مويه، ترانه‌هاي حزن‌انگيزي مي‌خواندند كه به زبان محلي «سوسيوش» يعني مرگ سياوش ناميده مي‌شد. (هدايت، 1334: 56)

با توجه به اين موارد مي‌توان نتيجه گرفت كه ريشه بسياري از آيين سوگواري كه پس از سلام به وجود آمد، تحت تاثير آيين سوگ سياوش بوده است. هرچه به حوزه آمودريا نزديك تر مي شويم، سوگ آيين ها به آيين سياوش نزديك ترند ولو اينكه سوگمند يا آيين‌گزار، مثلاً تيمور گورکاني باشد(حصوري، 1378: 88).

اما قديمي‌ترين سند تاريخي كه از سوگ سياوش خبر مي‌دهد، تاريخ بخارا در قرن سوم هجري است. به‌نظر مؤلف اين كتاب، در بخارا ياد سياوش و آنچه در نواحي، گريستن مغان خوانده مي‌شد، هنوز باقي‌ست.

اهل بخارا را بر كشتن سياوش سرودهاي عجيب است و مطربان آن سرودها را «كين سياوش» گويند و از اين تاريخ سه هزار سال است.» (نرشخي، 1351: 24) پس از او كاشغري در «لغات الترك» به مراسم عزاداري بر سر گور سياوش در سالروز كشته شدن او اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: هر سال مجوسان در رويين دژ نزديك بخارا در محل كشته شدن سياوش گرد مي‌آيند و مويه مي‌كنند و حيواني قرباني مي‌كنند و خونش را بر گور مي‌ريزند(كاشغري، ديوان لغات الترك، به نقل از حصوري، 1378: 91).
نكته مهم ديگري كه در ارتباط با مراسم سوگواري سياوش وجود دارد، «آيين نخل گرداني» است. در اين آيين سوگواران اتاقي چادر مانند را كه پيكر سياوش و سه تن از عزاداران در آن است، بر دوش مي‌كشند. اين اتاق داراي پنجره‌هايي است كه پيكر سياوش و عزادارن از آنها پيداست(بلوكباشي، 1380: 12-13).
آنچه در اين آيين مهم و اسطوره‌اي به نظر مي‌رسد، ارتباط خداي گياهي، سياوش، با درخت مقدس نخل است كه نشان دهنده ارتباط پنهان دموزي با طبيعت نباتي است. وجود درخت در اين مراسم نماد گياهي سياوش است و ارتباط او را با طبيعت نباتي آشكار مي‌سازد.

1-3-3-1 سیاوش در بین عشایر

سیاوشان را عشایر ایران هم می‌گرفتند. اطلاعات اساسی ما درباره کردها و قشقائی‌ها است، یک روایت قشقائی نشان دهنه این است که پیکره اصلی همان چیزی است که در بین مردم شهرها، تعزیه سیاوش نامیده می‌شود و بازمانده ناقص یا تحول یافته‌ای از سیاوشان کهن است. سیاوشان عشایر فارس تا حدود انقلاب 1357 در جشن‌ها و عیدها ، هنگامی که عده زیادی در چادرها به گرد هم می‌آمدند، اجرا می‌شد. بر طبق روایت یک زن و شوهر قشقائی در سال 1355 شمسی سیاوشان بیش از آنکه حالت تعزیه داشته باشد، وضع یک نمایش را داشته و در واقع از تعزیه‌های نمایشی بوده است. شرکت‌کنندگان در تعزیه به دو گروه تقسیم می‌شوند ، پیروان یا طرفداران سیاوش و طرفداران سودابه و افراسیاب. کردها نیز در بسیاری از مناطق از جمله احمدآباد واقع در شمال آتشکده آذرگشنسب (شیز) در تکاب چنین مراسم‌هایی داشته‌اند.

1-3-3-2 سوگ آئین‌های لری

آئین سوگ را در بخشی از ایران چمر (chamar) می‌گفته‌اند که اکنون تنها به بخش‌های کوچکی از لرستان محدود شده است. نوع مراسم به این شکل است که میت را پس از شستن و کفن کردن در بین شاخه‌های سبز بید می‌پیچند و آن را به همین صورت کنار گورش که معمولا گورستانی در نزدیکی چشمه است می‌گذارند. سپس اسب سیاهی را که یالش به پهلو شانه شده است را از دور به گور و میت نزدیک می‌کنند. در این هنگام مردان و به‌ویژه زنان به شیون و زاری و موفشانی می‌پردازند و چون اسب را آرام آرام می‌برند، شیون و زاری شدت می‌گیرد.

ادامه دارد

مریم خدیوی بروجنی