خلاصه کتاب:زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران(پارت دو)
آیا آمیزش فرهنگ ایرانی با یونانی و تماشای نمایشهای یونانی توسط ایرانی ها باعث به وجود آمدن درام در ایران شد>؟
از یاد نباید برد که یونانی کردن ایرانیان در سطح باقی ماند به ریشه و روح شرقی آنها تاثیر نگذاشت. از فرض وجود تماشاخانه در ایران قبل اسلام بگذریم این سوال پیش می آید که صرف تماشای نمایش توسط تماشاگر ایرانی که فرضا زبان یونانی هم می دانسته کافی است تا ذوق درام نویسی بوجود بیاید؟ تماشاگران چه کسانی بودند هنرمندان یا سربازان که برای فراغت آمده اند؟
بهتر است در اینجا به داستان اجرای نمایش در جشنی که در ارمنستان برپا بوده و پادشاه اشکانی هم در آن حظور داشته و سورنا سردار ایرانی سر کراسوس را برایش می فرستد و ژازون بازیگر هم مشغول اجرای باکانت بوده که مجید رضوانی به این استناد می کند و می گوید چون در جمع همه یونانی نمی دانسته اند پس نمایش به زبان فارسی اجرا می شده است و اینکه ژازون چون در دربار اشکانی می زیسته پس تماشاخانه هم بوده است آن هم در حظور پادشاه ارمنستان که به یونانی مسلط بوده و چند تراژدی هم به این زبان نوشته البته باید دانست که همه اینها حدسیات و فرضیات است.
اما پرسش اصلی این است که باز با وجود اینکه صرف تماشای نمایش درام بوجود بیاید آیا هنرمندان چنان با استعدای وجود داشته که با یک بار نمایش دیدن درام خلق کنند اگر بله پس آثارشان کو؟
برای روشن شن ماجرای بیک کلانتر که سفیر شاه سلطان حسین صفوی در دربار لویی چهاردهم هنگام تماشاخانه رفتن و تماشای اپرا بین آن همه چیز چشمش دنبال رقصندگان و زنان زیبا بوده است.
در اینجا لازم است که از میرزا صالح شیرازی گفت که در مسکو و لندن تماشاخانه رفته است و نمایش دیده و از آنها جزییات با ارزشی به یادگار گذاشته است ولی تاثیری در بوجود آمدن درام و تماشاخانه نداشته است. غرض اینکه به فرض با مشاهده ی نمونه ای از هنر، رونویسی و الگو برداری از آن برای بازآفرینی ازآن، اگر ابزاری چون آموزش و تربیت،رواداری ، مدارا، نقد پذیری و تحمل پذیری اجتماعی نباشد، نمی انجامد یا بسیار سطحی می شود.
ناصرالدین شاه در مسکو، پطرزبورگ،برلن،بروکسل،لندن،پاریس،تورن،وین،تفلیس به تماشاخانه رفت و در سفرنامه اش مشاهداتش را آورده است.
پطرزبورگ:مردی از درون تخت یک پسر خشگل و یک زن خشگل در آورد.
لندن: خواننده اش خشگل و خوش ادا بود.
لندن تماشاخانه ای دیگر: رقاصهای خوش ادا و خوش لباس داشت.
تورن ایتالیا: زنهای بسیار بسیار خشگل داشت که هیچ جا ندیده بودم، به خصوص دختر یهودی که آدم از دیدنش دیوانه می شد پرسیدم گفتند شوهر دارد.
این مشتی از خروار چشمچرانی های جناب ناصرالدین شاه بوده است ( که اگر ادامه می دادم باید همه را نقطه چین می ذاشتم).
خیلی هاا می گویند که تکیه دولت را ناصرالدین شاه بعد از برگشتن از فرنگ بنا نهاد ولی عنایت ا... شهیدی در کتابش تعزیه و تعزیه خوانی این مسئله را رد می کند زیرا ساختمان تکیه دولت قبل از سفر او تکمیل شده بود.
باب بحث این بود که صرف تماشای نمایش یونانی در زمان اشکانی و نمایش غربی در زمان قاجار بدون آموزش و تربیت بعید بوده که نمایش خودی بوجود بیاید.
درست است که ایین مهر پرستی صورتی نمایشی دارد و یا اصلا هر آئینی صورت نمایشی دارد ولی تئاتر نیست هرچند تئاتر ریشه در همین آئین ها دارد ولی برای اینکه آئین تبدیل ب تئاتر شود باید هنرمندی آن را تبدیل به درام کند زیرا تئاتر در جوار آئین است نه در دل آئین.
این نمایشهای آئینی محدود به ایران نیست بلکه نزد اقوامی که باورهای اسطوره ای خود را با موسیقی و نقاب و رقص نمادین نمایش می دهند معمول است و چون صورتی مثالی دارد برخلاف تئاتر غربی آنتونن آرتو آنرا تئاتر راستین می خواند.
اما کنش نقاب تئاتر با کنش نقاب آئینی متفاوت است که حکایت زیر روشن تر می کند، آئین اهریمنی در تبت که در آن بودا بر بدی ها پیروز می شود در این آئین از نقاب استفاده می شود.
تفاوت عمده نمایش آئینی و تئاتر در موضوع است چرا که تئاتر همواره موضوعی جدید را بیان می کند ولی نمایش آئینی به موضوع تکراری اش شناخته شده است ، تکرری که ملال آور نیست و یک ویژگی مهم برای آئین است.
تئاتر غربی همواره می کوشد که به تخیل میدان دهد اما هنر سنتی یا قدسی در پی شناخت سرشت و گوهر واقعیت و محمل مرافبه است. تئاتر خلاقیتی آزاد است که دربند قراردادهای آئینی نیست و از دیدگاه انتقادی جهان را نظاره می کند.
جلال ستاری: تعزیه ارزشمند است ولی تئاتر نیست و عده ای ظاهر بین با دلیل تراشی و نظریه پردازی سعی بر این دارند که بگویند ما همه چیزدان تئاتریم و حتی تئاتر غربی هم زمان هخامنشیان از ایران به یونان رفته این در حالی است که ما تا حد زیادی همین ارزش تعزیه و شناخت آن را مدیون پژوهش غربی ها هستیم.
اینکه ایران باستان درام نداشته نقص و کمبودی نیست، و به فرض این نظریه پردازی ها که غالبا آئین ها و مناسک را سند می آورند در حالی که تئاتر غیر از آئین است درست باشد آثاری باقی نمانده که به آنها استناد شود. ایران باستان داستانهای اساطیری بسیار داشته است که بالقوه ویژگی نمایشی بسیاری دارند ولی درام نویسی تا آنجا که می دانیم از آنها درامی نساخته و حتی فرهنگ یونانی هم در این باب موثر نبوده است.
حال این سوال پیش می آید که چه انگیزه هایی باید در کار می بود تا ادب درامی به وجود آید؟
یک پدیده اجتماعی وقتی در جامعه ای پدیدار می گردد که بر اثر الزامات تاریخی و تجدید و نو شدگی دائم نیاز به آن پدیده در جامعه احساس شود. مهمترین الزام و زمینه اجتماعی برای پدیداری درام قدرت نقادی و آزادی ای نسبی در اندیشه و گفتار برای درام نویس است.