تحلیل کوتاهی بر هملت

هملت شاهکار بزرگ شکسپیر از پیچیده ترین و در عین حال شیرین ترین مسایل درامی جهان است.در شخصیت هملت مسایل بسیار جالبی وجود دارد که هر چند برای پی بردن به به همه آنها باید تفحص کرد اما برای یک جوان پاتزده ساله نیز قابل درک است.

وقتی هملت را بررسی می کنیم پی خواهیم برد که او نیز همانند شخصیت هایی چون لیر،مکبث و غیره و غیره توسط نیرو های غیر قابل مقاومت به پیش رانده میشود.

شاید با یک بار خواندن این شاهکار نتوانیم به تحلیلی درست و حسابی برسیم و به رموز آن دستیابی پیدا کنیم.موردی که می توان از آن به عنوان مثال یاد کرد تک گویی بودن یا نبودن است که در آن هملت افسرده به نظر می رسد و صحبت از خودکشی به میان می آورد شاید از این رفتار هملت تعجب کنیم اما نباید فراموش کنیم که هملت در آن لحظه از حضور کسانی چون  پولونیوس و شخص پادشاه مطلع است و در اینجا هملت اصلا هیچ دلیلی ندارد که به فکر خودکشی بیفتد زیرا ما می دانیم که او دیگر افسرده نیست چیزی که پولونیوس و کلادیوس نمی دانند و هملت از این نا آگاهی آگاهی کامل دارد.پس می داند که آن دو به راحتی می توانند فکر کنند که او از مرز عقل سلیم گذشته است.از اینرو بسیاری از منتقدان بر این عقیده اند که بودن یا نبودن مانوری بیش نیست برای فریباندن کلادیوس و پولونیوس..

اما هملت اصلا برای چه بدینجا آمده و از کجا می داند که کسانی از دیده پنهان شده اند تا حرف هایشان را استراق سمع کنند؟

اگر توجه کرده باشیم کلادیوس در پرده سوم صحنه اول دیالوگی بدین شرح دارد:«ما هم اکنون ترتیبی داده ایم که هملت اینجا بیاید.» اگر هملت بداند که دنبالش فرستاده اند و اگر بداند که پولونیوس جاسوس کلادیوس است پس به راحتی می توان نتیجه گرفت که بزگترین تک گویی هملت اصلا صحبتی با خویشتن نیست بلکه مانور ماهرانه ای است برای فریب کلادیوس.

نکته دیگری که میتواند دال بر مانور بودن «بودن یا نبودن» باشد این است که چرا هملت تیز هوش که به اعتقاد بسیاری از منتقدان تیز هوش ترین شخصیت شکسپیر است آنچنان احمقانه از مرگ به عنوان«سرزمین نامکشوفی که از سر حد آن هیچ مسافری بازنمی گردد.» یاد میکند؟ آیا ممکن است هملت فراموش کرده باشد چه کسی را در پرده اول صحنه پنجم دیده است ؟

اما در مقابل تعابیر دیگری از «بودن یا نبودن» شده که مانور بودن آنرا به طور کامل رد می کند و به عقیده این بنده کبیر هرگز تحلیل های متداول و تصورات دل فریب مربوط به یک نمایش را نپذیرید.دوستان شما یک هنرمند هستید و تعبیر شخصی خودتان را انجام دهید...

به هر حال تحلیل نمایشنامه هملت صفحه های متمادی را می طلبد که از عهده اینجانب به دور است اما نکته ای که به عقیده خودم نکته جالبی است را به عنوان نکته آخر عرض می کنم و ادامه خواندن تحلیل را دوستان می توانند در کتاب شیوه نمایشنامه خوانی اثر دیوید بال که به همراه آموزش شیوه نمایشنامه خوانی،هملت را نیز به طور کامل تحلیل کرده است ،مطالعه بفرمایند.

بله نکته آخری که می خواستم عرضه کنم این است که شکسپیر با ماهرانه به تصویر کشیدن تردید هملت،مخاطب را نیز به تردید می اندازد.آیا هملت کلادیوس را به خاطر صحبت های روح پدرش می کشد یا به خاطر کلماتی که لایرتیس یک لحظه قبل از مرگ بر زبان می آورد کلماتی که به شرح زیر است:

                         لایرتیس:هملت زخم تو کشنده است

                               و هیچ دارویی در این جهان قادر به نجات تو نیست.

                               بیش از نیم ساعت از زندگی تو باقی نمانده است…پادشاه..پادشاه                                         مقصر است.

هملت در آن لحظه اصلا پدر و سخنان روح پدر را به یاد داشت؟ آیا عامل محرک کشتن کلادیوس در همان لحظه اتفاق نیفتاده است؟

نمی دانم شاید این تحلیل تحلیلی به ظاهر احمقانه باشد اما من در این باره در جایی که نمی دانم کجا بود مطالبی خواندم  در اینجا نوشتم به آن امید که دوستان صحت آنرا پیگیری کنند و ما را در جریان قرار دهند..

منبع اصلی:فن نمایشنامه خوانی از پایان تا آغاز و از آغاز تا پایان اثر دیوید بال.