1-نمایش خیابانی یا به تعبیر اروپایی‌ها نمایش«تهییجی-تبلیغی»نمایشی است که از نظر ساختار،زبان،تکنیک و شیوهء ارتباط با تماشاگران دارای ویژگی‌های خاصی است که در این گفتار کوشش می‌کنیم آن‌ها را تعریف و تشریح کنیم.تئاتر خیابانی که ترجمهء نامناسب Theatre Propaganda-Agitation نمایش«آژیتاسیون-پروپاگاند»یا خلاصهء آن -AGI PROP «آژی-پروپ»به معنی«تهییجی-تبلیغی»است،به نوعی فعالیت تئاتری-اجتماعی‌ جدید گفته می‌شود که عمر آن از یک سده تجاوز نمی‌کند و در جامعهء ما بیش‌تر از سی سال نیست‌ که آن را می‌شناسند.

این نمایش از همان ابتدا(جز در موارد استثنایی)نه دارای مؤلف خاصی بود،نه‌ مسئول ادبی شناخته شده‌ای داشت،و نه کارگردان نام‌آور یا بازیگران بزرگی در چارچوب‌ آن فعالیت می‌کردند و همواره گروهی از بازیگران گمنام و ناشناس بودند که تولید و اجرای آن را به شکل گروهی برعهده داشتند.از نظرگاه نوشتاری نیر باید یادآوری کرد که غالبا این‌گونه نمایش‌ها دارای متن نوشته شده‌ای نیستند و آن‌چه را که گروه‌ها از پیش آماده می‌کردند،نوعی«زمینه»یا خلاصهء داستان محسوب می‌شد که به صورت‌ بداهه پردازی اجرا می‌کردند و بنابه شرایط سیاسی-اجتماعی و زمان و مکان اجرا در خور تحول بود و آن را در برخورد با مردم به راحتی تغییر می‌دادند.از این نظر باید یادآوری کرد هدف از اجرای نمایش خیابانی به هیچ وجه احترام گذاشتن به متنی ثابت‌ و ارزش‌های ادبی آن نیست؛زیرا متن از دیدگاه مجریان همواره تغییرپذیر و در خور هر گونه اقتباس است.بنابراین نمایشنامهء خیابانی وسیله‌ای برای رسیدن به امری سیاسی- اجتماعی و به خودی خود هدفی هنری-فرهنگی به حساب نمی‌آید.هرچند باید یادآوری‌ کرد اغلب اتفاق افتاده است که مجریان نمایش خیابانی متن‌های معروف را به کار گرفته‌ یا نوشته‌هایی از نویسندگان نامی همچون تالستوی یا رومن رولان را هم‌بازی‌ کرده‌اند،اما این همواره امری موقتی و اتفاقی بوده است و نه روشی اساسی و شیوه‌ای‌ معمول؛بنابراین نوشته‌های مذکور فاقد هرگونه ریزه کاری یا ظرافت ادبی یک متن‌ در اماتیک معمول بوده‌اند.

2-از دیگر ویژگی‌های مهم نمایش خیابانی این است که به هیچ وجه به روانشناسی‌ متوسل نمی‌شود؛زیرا رئالیسم روانشناسانهء متن‌های نمایشی نیازمند زمان نسبتا زیادی‌ برای تمرکز و تحول و معنادهی موضوع است و مجریان پرشور و شتاب‌زدهء نمایش‌ خیابانی هرگز چنین زمانی را نداشتند و مجبور بودند حداکثر در مدت زمان ده تا پانزده‌ای‌یی که داشتند،نمایش را اجرا کنند و تا پیش از این نیروی پلیس سر برسد، فرار را برقرار ترجیح دهند و محل اجرا را ترک کنند.برای نمونه،نمایشنامه‌ای خیابانی‌ از مایاکوفسکی وجود دارد به نام«صحنه‌های کوتاه روی پوپ»که سه پرده است‌ در 5 دقیقه!بنابراین مجریان وقت زیادی را صرف نمی‌کردند و،در عوض،تمام توجه و نیروی خود را بر تأثیر فوری،بدون مقدمه و شوک‌آور اجرا می‌گذاشتند.طبیعی است با این‌ مشخصات،نمایش لحنی خطابی،«مستقیم»و«رو»را می‌طلبد و دیگر هیچ گونه پیچ و خم‌ و لابیرنت روانشناسی‌یی را بر نمی‌تابد.دلیل دیگر عدم به کارگیری روانشناسی در این نوع‌ نمایش آن بود که نمایش اصولا در«فضای باز»و مکان عمومی به اجرا در می‌آمد:در میادین خیابآن‌ها،دانشگاه‌ها،پارک‌ها،کارخانه‌ها و بعدها در جبهه‌های جنگ؛طبیعی است‌ در مکآن‌هایی چنین،چنان جو یا فضای مناسبی وجود ندارد که بتوان تمرکز زیاد یا ظریفی‌ به وجود آورد تا ریزه کاری‌های روانشناسی اثر خود را به تمامی نشان دهد.

بنابراین چفت و بست‌ها و علت و معلول‌های روانشناسی بسیار ضعیف و کمرنگ‌اند،به‌ همین سبب متن‌ها ساختار خطی یا قوسی محکمی ندارند و به عوض این که ساختاری‌ کلاسیک و یک‌دست داشته باشند،اغلب دارای صحنه‌های مقطع و کوتاه و فضاهای‌ متلاشی و پراکنده‌اند؛بنابراین قدرت و تأثیر اجرایی آن اصلا در همین پشت‌سرهم‌ آمدن صحنه‌های کوتاه،متنوع و گوناگون است نه در ارایهء کاری منسجم و یک‌دست که‌ به دقت لحظه‌ای از آن به لحظه‌های دیگر،یا صحنه‌ای از آن به صحنه‌ای دیگر بلغزد و

حادثه با نظم پیش رود.بنابراین هدف مجریان آن‌ها این است که بلافاصله یقهء تماشاگر را بچسبند؛به عبارت دیگر،کلیت اجرا بر او تأثیر فوری بگذارد به این منظور که روحیهء انتقاد و مبارزه و فعالیت سیاسی را در نزد تماشاگر زنده کنند.

3-از نظر ریشه‌یابی تاریخی نیز باید بی‌درنگ یادآوری کرد که ریشهء زیباشناسی این نوع تئاتر سیاسی مفید و فشرده،در سه سنت یا سه شکل نمایش قدیمی‌تر چون:1-تئاتر کاباره‌ای-ادبی، 2-تئاترهای مردمی بازار مکاره،و3-در تئاتر فوتوریست‌های نامی روس مانند رادولف در لنینگراد و ایزنشتاین در«پرولت کولت»مسکو است.

این تئاتر سیاسی و تهییجی و تبلیغی بر دو اصل بزرگ و پایه‌ای استوار است که‌ عبارت‌اند از:1-فشردگی‌2-تنوع.

فشردگی در همهء اجزای این تئاتر وجود دارد.فشرده‌گویی در حرکت،در کلام، در تصاویر،در بیان اصل یا لب مطلب و در پرورش موضوع.برای دست‌یابی به این‌ فشردگی معمولا اجرای یک صحنه را بیش‌تر از ده دقیقه طول نمی‌داند.حداکثر طول‌ زمان صحنه‌ها 2 تا 3 دقیقه بود.از سوی دیگر به دلیل رعایت اصل دوم یعنی تنوع،از عناصری چون موسیقی،حرکات موزون،دکلمه‌های دسته‌جمعی یا فردی،شعارهای تند و پرداختن به موضوع‌هایی که بسیار تازه،داغ و مهیج بود،استفاده می‌کردند.نکتهء حائز اهمیت این است که آن‌ها با همان صحنه‌های کوتاه و متنوع،می‌توانستند دائما نظر تماشاگر کوچه و خیابان را جلب کنند و هربار برایش تمرکز نگاه و گوش را فراهم آورند. مسایل داغ و مهیجی هم که به آن می‌پرداختند،مسایل طبقاتی،دستمزد کارگردان، بحرآن‌های اجتماعی،مشکلات اقتصادی،خشونت استعمار،ظلم‌های استثمار مرتبط با نظام سرمایه‌داری و کلا حول مجموعه مسایلی دور می‌زد که مشکلات زندگی جمعی‌ را مطرح می‌کرد و معمولا نظام حاکم انکارش کرده،دستگاه‌های خبری آن‌ها سعی در کتمان‌شان داشتند.پیدا است که مسایل فردی بی‌مانند مناسبات عاطفی،روحی،روانی یا درونی شخصیت‌ها اهمیت نداشت و هرآنچه که با سرنوشت جمع گره خورده بود،مهم‌ تلقی می‌شد.اما فراموش نشود صحنه‌ها آن قدر هم کوتاه نبودند که درستی تحلیل‌های‌ سیاسی را به خطر اندازند یا تنوع صحنه‌ها چنان عمده و فراگیر نمی‌شد که منجر به‌ کوچک کردن ظرفیت موضوع یا تضعیف افکار سیاسی-اجتماعی اثر شود و در نتیجه‌ حواس مخاطب را پرت کند و تمرکز او را برهم زند.

بازیگران این‌گونه نمایش اگر چه کاملا غیرحرفه‌ای بودند ولی با شم سیاسی‌ خودشان دریافته بودند که تا چه اندازه سخن بگویند یا تا چه پایه تنوع تصویری و ریتمی ایجاد کنند.از این نظر،تمام صحنه‌های کوتاهی که بخش‌های نمایش را تشکیل‌ می‌داد،حول یک تم یا درونمایهء نیرومند مرکزی چیده شده بودند؛یعنی آن‌ها با فراست‌ اجتماعی و هوش سیاسی خود می‌دانستند مونتاژی که از این صحنه‌های کوچک ترتیب‌ می‌دهند،باید دربارهء چه چیز سخن به میان آورد و تا چه اندازه باید بسط داده شود و همهء آن‌ها را حول یک تم مرکز بیان می‌کردند و در بیان مطلب یا اجرای آن‌ها ابدا دچار پریشانی یا سرگشتگی شکل و تشتت فکر نمی‌شدند؛زیرا ساختار آن‌ها مونتاژی و شکل آن‌ها آموزشی و بسیار ساده و روان بود؛و این همه برای آن بود که تئاتر خیابانی‌ سیاسی و تماشاگر خنثی نمی‌خواست!هدف بزرگ این تئاتر سهیم کردن تماشاگران در عمل دراماتیک به نحوی مستقیم بود و این کار را یا از طریق دخالت فیزیکی مستقیم‌ انجام می‌داد،یعنی حضور فوری تماشاگر در پایان نمایش روی صحنه(یا جایگاه بازی)؛ یا از طریق غیرمستقیم،که در این حالت راوی یا بازیگران(و گاه بازیگران)از قصه‌ نتیجه‌گیری لازم را به عمل می‌آورند.

4-یکی دیگر از مشخصات بارز این ژانر نمایشی مسألهء شخصیت‌پردازی است.در آن دوران،آن‌ها اساس این کار،یعنی تعیین ابعاد شخصیت‌ها و تحول آن‌ها را،همچون‌ اساس ساختار قصه،بر تضاد و دوگانگی‌های سیاسی-اخلاقی ابدی می‌گذاشتند؛از این‌ نظر شخصیت‌ها در نهایت دو دسته بیش‌تر نبودند.

دستهء اول کارگران بودند یا سربازان ارتش سرخ یا ستمدیدگان یا استعمارشدگان‌ که جملگی کسانی بودند شجاع،مصمم،سخاوتمند،مبارز،دارای فضایل اخلاقی و کلا دوست‌داشتنی؛و از آن‌جا که فرصت خلق ریزه‌کاری‌های شخصیت‌سازی در طول زمان‌ وجود نداشت،آن‌ها شخصیت‌ها را«تیپ گونه»ارایه داده،او را از همان لحظهء اول کار و من حیث المجموع«مثبت»نشان می‌دادند؛بنابراین هم از نظر اجتماعی-سیاسی و هم از نظر فضایل اخلاقی و فردی،آن‌ها را در برابر شخصیت‌های دستهء دوم یعنی سرمایه‌داران، استعمارگران،مستبدان،دشمنان و کلا بدجنس‌هایی که مطلقا«بد»بودند،قرار می‌دادند. مدت‌ها بعد در روسیهء پس از پیروزی انقلاب،به دلیل موضوعاتی که جامعهء آن روز روس گرفتار آن بود،نمایش‌هایی به وجود آمدند با شخصیت‌هایی منفی مانند ولگردها، مست‌ها،لات‌ها و بوروکرات‌ها.هدف روس‌ها در آن دوره با خلق این‌گونه آثار خیابانی‌ این بود که جامعهء خود را سالم سازی و اصلاح کنند.نکتهء در خور یادآوری این است که‌ همهء این شخصیت‌ها قبل از این که معرف فردی خاص باشند،بیش‌تر نمایندهء یک طبقه‌ بودند،طبقه‌ای که با طبقهء دیگر یا قشری که با اقشار دیگر متخاصم بود و به نحوی‌ آشتی ناپذیر سرستیز داشت.حضور این گونه شخصیت‌های تازه البته بیش‌تر در شکل‌ نمایش‌های«بزرگ»و«هنری»ای بود که بعد از دههء 20 ظاهر شدند؛مثلا در نمایش‌ خیابانی«بیچارگان»شخصیت آرمان‌گرا یا ایده‌آلیست نمایش بیش‌تر شبیه شخصیت‌های‌ معمولی بود؛اما در همه حال اساسا این شخصیت‌ها نمایندهء یک طبقه اجتماعی خاص‌ بودند و حالات روحی و عواطف درونی آن‌ها هیچ اهمیت خاصی نداشت.

نکتهء بسیار مهم این است که از یاد نبریم نه طرح و دسیسهء نمایشی و نه‌ شخصیت‌سازی نمایش‌های خیابانی هیچ کدام واقعی نبوده،یعنی تقلید و بازنمایی واقعیت‌ نبودند و هیچ گونه واقعیت‌گرایی در پس‌زمینه یا بستر آن‌ها وجود نداشت،بلکه همه چیز به نوعی«استعاری»و«نمادین»بود زیرا موقعیت دراماتیک را باید به گونه‌ای ساخته و پرداخته می‌کردند و نشان می‌دادند که از نظر سیاسی مسایل کاملا گویا و روشن باشد؛ به عبارت دیگر هنگامی که توده‌های مردم نمایش را ببینند،دقیقا مسئله را بفهمند و فورا معنای آن را لمس کنند و دچار اشتباه نشوند؛یعنی با این‌گونه استعاره سازی‌ها و نمادپردازی کمک می‌کردند تماشاگر سریعا همه‌چیز را بشناسد و دریابد و در تشخیص‌ نیروهای درگیر دچار اشتباه نشود.بنابراین نمایش خیابانی از نظر شخصیت‌پردازی،درست‌ همچون ساختار،نوعی«هنر پنهان کاری»نیست؛بلکه«هنر افشاگری»است.می‌دانیم‌ در اغلب آثار دراماتیک از ابتدا برخی چیزها را از نظر تماشاگر پنهان می‌کنند و این خود تماشاگر است که در روند پیشرفت ماجرا همه‌چیز را ذره‌ذره کشف می‌کند؛در حالی که‌ در نمایش خیابانی،مجریان از اول همه‌چیز را«لو»می‌دهند،روابط اجتماعی را به‌ شکلی کاملا«برهنه»و نیرومند معرفی می‌کنند و شخصیت دشمن را قاطعانه«بد»و «خبیث»نشان می‌دهند.حتی در اغلب مواقع این خود دشمن است که ساده‌لوحانه خود را معرفی می‌کند و به دور از هرگونه برای دست‌یابی به«صراحت در بیان»است؛زیرا نمایش‌ خیابانی نیاز فراوانی به صراحت و روشنی دارد؛زیرا تماشاگرانی که به دیدن این‌گونه‌ نمایش‌ها می‌آیند،همه از توده‌های مردم‌اند و اغلب آدم‌های آگاه و روشن و یک‌دستی‌ نیستند و چون این گروه‌ها هستند که به سوی آن‌ها می‌روند،ناچارند تا حد زیادی‌ «میانگین هوشی»اثر را پایین بیاورند تا بتوانند با توده‌های مردم ارتباط درستی برقرار کنند.البته این به معنای ساده و کودکانه انگاشتن تماشاگران نیست بلکه به خاط این‌ است که«واقعیت سیاسی»یی را که به شکل نمایشی درآمده،به گونه‌ای کاملا استلیزه‌ یا چکیده نگارانه و پالوده آموزش دهند و چون نه بازیگران و نه مردم در آن زمان کوتاه‌ فرصت کافی ندارند؛لازم است در حداقل زمان ممکن بیش‌ترین مفاهیم و اطلاعات لازم‌ را منتقل کنند.از این نظر مثلا می‌آمدند کاپیتالیست را با یک سیگار برگ یا مثلا یک‌ کلاه سیلندری نشان می‌دادند؛یعنی با یک نشانه به سرعت اطلاعاتی کلی راه که در حد

چند کلیشه بود به تماشاگر منتقل می‌کردند و بعد مستقیما به سراغ مسئلهء انتقال موضوع‌ و ارتباط با مخاطب می‌رفتند.

مثلا در نمایش«چگونه اروپا خلع سلاح شد»،همه‌هء کشورها اسلحهء خود را به صورت‌ نمایدین تحویل می‌دهند؛اما تا می‌شنودند کارگران تظاهرات کرده‌اند،آخرین اسلحه‌هایشان‌ را که زیر میز پنهان کرده‌اند،به سرعت بیرون می‌کشند!یا در نمایش«روند انترناسیونالیسم‌ دوم»مجریان از همان ابتدا با پلاکاتری علنا سوسیال دموکرات‌ها را خائن و خودفروخته و امپریالیست‌ها را خشن و آدم‌کش معرفی می‌کنند.

نویسنده: قطب الدین صادقی

مریم خدیوی بروجنی