خلاصه کوتاهی از تکنیک بازیگری استلا آدلر
بازیگری بهانه ای است عالی تا زندگی را تا آنجا که ممکن است به طور کامل زندگی کنیم..
توضیحات مختصر درباره ی استلا آدلر: استلاآدلر زاده شده در یک خانواده سرشناس تئاتری شاگرد و پیرو کنستانتین استانیسلاوسکی که تکنیک بازیگری خود را بر اساس متُد معروف او بنا نهاده است.
کار خانم آدلر در (تئاتر گروپ) در سالهای 1930 برای وی بعنوان یکی از پویاترین و تربیت شده ترین بازیگران عصر حاضر و نیز یکی از آموزگاران برجسته و نظریه پردازان این فن شهرت بسیار پدید آورده است. در سال 1949 نامبرده استودیوی بازیگری خود را که اینک(استلاآدلر کنسرواتوری آو اکتینگ)نامیده میشود بنیان گذاشت. این کنسرواتور که نامبرده در آن تدریس میکرد یکی از برگزیده ترین برنامه های آموزشی بازیگران رادر دنیا ارائه میدهد.
خلاصه ای ازبخشهای مهم کتاب استلا آدلر
فصل: ۱تا ۱۱
در باره بازیگری:تمامی وجود بازیگر فکر او، روان او، روح او و استعداد او بایستی وقف حرفه اش شود.
بازیگری کاری است لجوج وخودسر که توجه دائمی وبرنامه کار سختی را طلب میکند.این کار برای افرادی است که قدم به قدم کار وپیشرفت میکنند. قبل ازهرچیزباید خود را هنرمند بشمارید وکمبودهای خود را شناسایی کنید و به آنها چیره شوید.
از بازیگر انتظار می رود که برروی صحنه معجزه کند او باید شخصیتی را بیافریند که شب های پیاپی تماشاگر را با خود درگیر کند. تماشاگران فقط به این دلیل به تئاتر قدم میگذارند که لذت ببرند وبه اعماق وجود انسان دست یابند که تکان داده شوند که به تجربه ای هنرمندانه دست یابند.
اولین مفهومی که بازیگر باید به آن تسلط یابد مفهوم ساده ای است و آن چیزی نیست جز اینکه: بازیگری یعنی برداشتن مرزهای انسان. شما باید دیوارهای خود و بازیگران دیگر را فرو بریزید این به روی صحنه یک نوع احساس آزادی به شما می بخشد.
وحشت از انتقاد، جنون، پول، ترس از صحنه، خجول بودن غیر عادی، رویای ستاره شدن و شخصیت های کلیشه ای را مردم به شخص تحمیل میکنند و برای هنرمند شدن باید به این موانع پیروز شد.
یکی از اولین کارهای بازیگر این است که خود را از تنگنای اظهار نظرهای دیگران رها سازد هیچکس نمی تواند به شما بگوید که جوان هستید یا پیر، زیبا هستید یا نه، موفق هستید یا نیستید. این ها معیارهایی هستند که شما باید خود برای خود خلق کنید.
بازیگر باید قادر باشد که توانایی های خود را به سرعت فهرست کند:
توانائی های من: کمبودهای من:
تنها از طریق آگاهی واقعی به این توانائی ها و کمبودهای خود و به وسیله کار مستمر روزانه است که شما میتوانید آموزش به خود را شروع کنید. به بازیگر باید یادآوری شود که دامن احساسات او باید تا حداکثر ممکن گسترش یابد.
تنها وسیله کار بازیگر بدن اوست بنابراین اصلاحاتی را که باید انجام شوند یادداشت کنید.
بر روی: بدن خود، بیان خود، ذهن خود واحساسات خود کار کنید. هنجار جدید شما روشن است:عزم به سلامت گذشتن از همه موانع.
این حق بازیگر است که از این راه پر مخاطره به سلامت بگذرد به عنوان یک هنرمند رشد کند.و این مستلزم قدرتی خاص، انظباطی جدید وآگاهی به خویشتن است(بدانید که چه می خواهید و شجاعت پیگیری آن را داشته باشید این بسیار مهم است که با صدای بلند بگوئید من خودم هستم و معیارهای خودم را دارم)
حرفه بازیگری به بازیگر این فرصت را میدهد که به حداکثر آنچه در توان خود دارد دست یابد.بازیگر خود باید مسئول رشد و موفقیت هنری خویش باشد.
صادق باشید مهمترین چیز برای بازیگر این است که صداقت خود را در اجرا حفظ کند (بازی خوب زمانی ارائه میشود که شما خودتان قانع شوید که آنچه انجام میدهید حقیقت دارد)
نودونه در صد آنچه بر روی صحنه می بینید یا انجام می دهید از تخیل سرچشمه میگیرد. همه آنچه که بازیگر باید انجام دهد آن است که بگذارد تخیل به راحتی کار خود را انجام دهد.
حافظه جمعی نوع انسان چنان است که هیچ بخشی از آنچه را که تا کنون دیده شنیده خوانده و یا لمس کرده است فراوش نمی کند شما تنها به بخش کوچکی از آنچه که می دانید متکی هستید اما همه چیز را می دانید. همه چیز آنجا حاظر است گنجینه ای عظیم از دانسته ها در ذهن بازیگر وجود دارد که هرگز جز در نمایش از آن بهره برداری نمی شود.
شرایط محیطی:
علت اینکه مردم بازیگران خوبی هستند این است که واقعیت مکانی را که در آن قرار گرفته اند دقیقا می پذیرند از سوی دیگر بازیگران چه بسا از صحنه وحشت دارند چون با رفتن بر روی صحنه احساس می کنند که در مکانی نا آشنا رها شده اند آنان ناگهان در شرایط محیطی نمایش قرار می گیرند و این همان چیزی است که بسیار برایشان بیگانه است. آنان هنگامی که بر روی صحنه می روند هیچ چیز نمی بینند گوئی که کورند. برای اجتناب از این حالت بازیگران باید بلافاصله شرایط محیطی که بر روی صحنه اتفاق می افتد برای خود روشن کنند در اولین قدم بازیگر باید به شناسائی اشیاء مبلمان و جوانب صحنه بپردازد و تا زمانی که برای بازیگر احساس تسلط بر این وسائل بوجود نیامده همچون شخصی ست که گم شده است.
بر روی صحنه همچون زندگی رمز موفقیت و معیار ارزش ها این نیست که که هستیم بلکه این است که چه کنیم. همه ی چیزهای دیگر تظاهر خودبینی و تکبر است.
توجیه:
انجام دادن رویداد با توجیه آنی، بازیگر را از فشارهای بی مورد فشارهایی که بازی کردن با توسل به احساس های مبهم و غیر قابل اتکا ایجاد می کند رها می سازد.(تخیل باید به شما تصاویری بدهد که به آنها عکس العمل نشان دهید)l اگر توجیه شما را نسبت به موقعیت موجود بر نمی انگیزد توجیح ضعیفی است. توجیه باید درونی باشد: مثال:
مرد: سیگار میخواهید؟ جواب با یک توجیه قوی: زن: نه مسلما" نه! ( توجیه درونی): زن معتقد است که سیگار کشیدن محیط را زهرآگین کرده بچه های کوچک را نابود میکند.
کار در صحنه:
بازیگر قبل از استفاده از هر یک از وسایل صحنه باید به زندگی آن وسیله واقف باشد. یک تفنگ زندگی خاص خود را دارد. (شِئ صادق است و دروغ نمی گوید این بازیگر است که دروغ می گوید) در زندگی می توانید موجود خسته کننده ای باشید اما در صحنه نه.حتی برای یک لحظه بین زمان واقعی و زمان نمایش تفاوتی وجود ندارد.در زندگی واقعی یک رویداد دقیقا به همان اندازه که انجامش طول می کشد ادامه دارد. اما بر روی صحنه سی سال از زندگی یک فرد بایستی در دو ساعت و نیم فشرده شود.
موقعیت اجتماعی: طبقه زحمتکش .متوسط بالا .طبقه متوسط .اشراف .حرفه ی شخص بازی .گذشته ی شخص بازی .عوامل شخصیتی در شخص بازی .طرز برخورد شخص بازی با طرف مقابل .موقعیت اجتماعی : مذهب .تعلی و تربیت .زندگی خانوادگی .اصول اخلاق . سیرت .پول .جنسیت .موقعیت سیاسی .و سالی (زمانی) که نقش در آن زندگی می کرده.(برای بازیگر مهم است که تفاوت بین طبقه اجتماعی خود و طبقه ی اجتماعی شخص بازی را بداند)
هر چه که از آن تغذیه می کنید همبازی شماست (یک مکان .شئ .حیوان .انسان...
(یک بازیگر باید بتواند نقش همبازی خود را نیز بازی کند.)
واژگان رویداد:
انسان تنها جانداری است که قادر به فراخواندن گذشته ی خویش است فرا خواندن چیزی که نابود شده و تنها او میتواند آن را بازگرداند: شما شماره تلفن خود و فهرست مواد غذائی مورد احتیاج خود را به یاد دارید. اما در به خاطر آوردن شخص بازی آنچه را که به آن عشق می ورزد بخاطر می آورد.هنگامی که بخاطر می آورید با دنیای حاظر قطع رابطه می کنید. توجه کنید که :
(این بازیگر است که داستانها را بی ارزش می کند.بی ارزش وجود ندارد همه ی داستان ها با ارزشند)
اولین برخورد بازیگر با نویسنده: نوشتن نمایشنامه برخواسته از احتیاج نویسنده به نوشتن است. اما مهمترین احتیاج بازیگر تعبیر نمایشنامه است برای این کار از کلمات مخصوص به خود استفاده کنید.
بحث:
تئاتر جدید تئاتر عقاید و افکار است. تئاتری است که هدفش وادار کردن تماشاگر به تفکر و آموختن درباره ی مسائل بزرگ زندگی است. (در بحث نکته ی مهم آموختن است نه بردن بحث) بنابراین توجه مطلق خود را به آنچه طرف مقابل شما می گوید معطوف کنید. افکاری که از صحنه ی تئاتر برخواسته اند ماندنی و در برابر گذشت زمان مقاومند.)
یکی از جنبه های حیاطی ومهم کار بازیگر یافتن جهان شمولی و ابعاد بزرگ افکار نویسنده است.
( بازیگر باید تخیلی آزاد و وسیعی داشته باشد که خودآگاهی بر آن سدی نزده باشد واز تخیل خود تغذیه کنید)
منبع: تکنیک بازیگری استلا آدلر