صحبت هایی از آرتو (2)
- تئاتر و طاعون
آرتو در بسط دیدگاهاش در مورد نزدیکی تئاتر و طاعون، این چنین آغاز میکند: هنگامی که ناوگان سنتآنتوان لنگر انداختن در ساحل شهر کالیگاری در ایالت ساردین را تقاضا کرد، با جواب منفی و دیوانهوار تهدید به آتش بستن کشتی از سنترومی نایبالحکومهی آنجا مواجه شد. چرا که سنترومی خوابی آشفته دیده بود که در آن مردم شهر و خودش به طاعونی سخت مبتلا میشوند و پایههای حکومتاش متزلزل میشوند.
سرانجام این کشتی در بندر مارسی لنگر میاندازد و خبر به کالیگاری میرسد که افراد این کشتی ناقل طاعون بودهاند و کالیگاری به طرز معجزهآسایی نجات یافته است.
اما نکتهی حائز اهمیت این است که مردم مارسی قبل از رسیدن کشتی مبتلا به طاعون شده بودند و مراحل حاد و شدید خود را میگذراندند. با این حال موفق شده بودند مراکز اصلی و کانون آن را شناسایی کنند.
اما آیا طاعون مارسی با طاعون کشتی سنتآنتوان که یک بیماری شرقی بود یکی است؟ طاعون شرقی یک بیماری ویروسی بود که بر اثر تماس افراد منتشر میشد و به طوری که از همهی افراد کشتی، فقط ناخدا به بیماری مبتلا نشد. از طرفی طاعونزدهگان جدید هرگز با طاعونزدهگان دیگر که در محلات بستهشده اسکان داده شده بودند، تماس نداشتند. همچنین طاعون مارسی 1720 با طاعون فلورانس زمان بوکاچیو و طاعون مصر و… متفاوت بوده است.
تاریخ کتب مقدس مانند تورات و برخی از رسالات قدیمی علم طبابت بیش از آنکه دقیقا علائم بیماری در جسم را بازگو کنند، به تاثیر و قدرت آن در آشفته ساختن ذهن و تضعیف حیرتآسای روحیه اشاره میکنند و بدون شک در این امر محقق میباشند.
همچنین طاعون همیشه با دگرگونی همراه بوده است. مثلا طبق کتاب تورات و گفتههای هرودوت طاعون با ظهور خود در یک شب بالغ بر 180000 تن از لشکریان آشوری را به هلاکت رساند و بدین ترتیب امپراتوری مصر را نجات بخشید. همچنین در موارد دیگر موجب سرنگونی پادشاهان، زلزله و تغییرات جوی و یا فروپاشی ایلالت هاکوچ یهودیها و… شد.
آرتو به این نتیجه میرسد که این بیماری نوعی جوهرهی روحی روانی در خود نهفته دارد و تنها در اثر ویروس اشاعه نمییابد. چرا که براساس نوشتههای مورخین و یا خاطرات شاهدین طاعون نمیتوان اثبات کرد که طاعون صرفا توسط تماس بیماران انتقال مییابد.
آرتو تئاتر و طاعون را به هم تشبیه می کند، چون:
1- تئاتر و طاعون هر دو بر جمع کثیری تاثیر میگذارند و آنها را به دگرگونی میرسانند.
2- در هر دو نیروی پیروزمندانه و انتقامجویانه وجود دارد.
3- در هر دو تسویهحساب درونی و پاکسازی وجود دارد.
4- طاعون ابتدا تصاویر نهفته را برمیگزیند، مانند یک آشفتهگی مخفی و درونی و ناگهان آنها را به صورت حرکات و اشارات اغراقآمیز به پیش میراند. تئاتر نیز با حرکات روی صحنه به همین نحو عمل میکند و زنجیرهای بین آنچه هست و نیست و آنچه بالقوه امکان دارد و آنچه در مادیت طبیعت بالفعل وجود دارد برقرار میسازد.
5- در تئاتر تصاویر و نمادها مانند ضربههای سکوت با نتهای کشدار موسیقی، مثل ندای تراوشات جسم و رویش ملتهب تصاویر در ذهنی که ناگهان بیدار میشود تاثیر میبخشد.
6- تئاتر نیروی کشمکشهایی را که در ژرفای وجود ما لنگر انداختهاند، احیا و بیدار میکند و به این نیروها اسامیای میبخشد که ما آنها را به عنوان نماد میپذیریم. اینک در مقابل ما نیروها با هم نبرد میکنند و به هم یورش میبرند، زیرا تئاتر هنگامی زاده میشود که ناممکن آغاز میگردد.
7- یک نمایش واقعی همچون طاعون آرامش حواس را بر هم میزند، ناخودآگاه را از فشار و حصار رها میسازد، انسان را به سوی شورش و عصیانی متحمل برمیانگیزاند که تنها در صورتی ارزنده است که همچنان محتمل باقی ماند و به گروههای مجتمع رفتاری قهرمانانه و خطرناک میبخشد.
8- تئاتر اصیل مانند طاعون است نه تنها به دلیل قابلیت سرایت آن، بلکه به علت نیروی مکاشفهی آن در دستیابی به حقایق.
9- همانطور که در طاعون یک دمل عظیم، چه اخلاقی و چه اجتماعی به صورت دستهجمعی تخلیه میگردد، همانند آن تئاتر نیز برای آن خلق شده که دملها را به صورت گروهی تخلیه گرداند.